سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زخم های عشق یک مادر - مهر یعنی مهربان ترین مخلوق خدا ... مادر

اوقات شرعی
جستجو :
آن که دورى سفر را یاد آرد ، خود را براى آن آماده دارد . [نهج البلاغه]

:: ParsiBlog ::KhazoKhil ::

 
 
منوی اصلی

 RSS 
خانه
شناسنامه
پست الکترونیک
ورود به بخش مدیریت


بازدید امروز: 19
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 68541

 
 
درباره خودم
زخم های عشق یک مادر - مهر یعنی مهربان ترین مخلوق خدا ... مادر
معصومه
آن قدر در وصف مادر گفته اند که دیگر نیازی به نوشتن نیست . آن قدر بزرگ است که زبان قلم قادر به توصیف او نیست . چه سعادت بزرگیست مادر بودن . مادری که فرشته های بهشت به پای او بوسه می زنند ، و چه زیباست مهر مادری که در تمام موجودات زنده مشاهده می شود .
 
 
موسیقی وبلاگ
 
 
لوگوی وبلاگ
 
 
خبرنامه
 
 
طراح قالب

 طراح : پایون  

 
 
پیوندهای روزانه

آهنگ مادر از سامی یوسف [123]
آهنگ سر خاک مادرم از محسن چاوشی [125]
آهنگ قشنگ میم مثل مادر [124]
[آرشیو(3)]

 
 
آرشیو

بهار 1386

 
 
لینک دوستان

سرگشته دل
سکوت یعنی.....بلندترین فریادی که باید می زدی و نزدی!

 
 
لوگوی دوستان







 
 
وضعیت در یاهو

یــــاهـو  

 
 
زخم های عشق یک مادر

                                                            

چند سال پیش در یک روز گرم تابستان پسر کوچکی با عجله لباسهایش را درآورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت . مادرش از پنجره نگاهش میکرد و از شادی کودکش لذت میبرد .

 

 مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی فرزندش شنا میکند.

 

 مادر وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریاد پسرش را صدا زد .

 

 پسر سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود . تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد .

 

 مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت .

 

 تمساح پسر را با قدرت میکشید ولی عشق مادر به کودکش آنقدر زیاد بود که نمیگذاشت او بچه را رها کند . کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود , صدای فریاد مادر را شنید , به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را کشت .

 

 پسر را سریع به بیمارستان رساندند . دو ماه گذشت تا پسر بهبودی مناسب بیابد . پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده بود .

                                                                                                   

 خبرنگاری که با کودک مصاحبه میکرد از و خواست تا جای زخمهایش را به او نشان دهد .ا

 

 پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخم ها را نشان داد , سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت : این زخم ها را دوست دارم , اینها خراش های عشق مادرم هستند ....



معصومه(جمعه 86 فروردین 24 ساعت 5:0 عصر )

دیدگاه‌های دیگران ()

 

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
حسنک کجایی !‏ ! !
[عناوین آرشیوشده]
 
Copyright © 2006-KhazoKhil.Com All Right Reserved